تقریباً هر برخورد منفی و سلبی از طرف دیگران میتواند ما را رنجیده کند. بوق ممتد خودروی پشت سری تا چند دقیقه توی ذهنمان میماند و اذیت میکند. یک رو برگرداندن از طرف رفیقمان، میتواند ذهنمان را مدتی درگیر کند و نورونهای مربوط به ادراک حس درد را در ما روشن کند. خیلی وقتها از ترس اینکه با ما برخورد بدی شود و رنجیده شویم، ترجیح میدهیم جلو نرویم، حرفی نزنیم یا حقمان را طلب نکنیم.
پس رنجیده شدن و درد حاصل از طردشدگی، یک گلوگاه مهم در روان ماست و میتواند بسیاری از رفتارهای ما را تحت کنترل بگیرد.
اینجا قرار است از عادتها حرف بزنیم. پس میخواهیم از روشهای عادتسازی که در پژوهشها اثربخشیشان ثابت شده، استفاده کنیم. روشهایی مثل خرد کردن (Chunking)، شرطیسازی، و سوار شدن.
به یکی از آخرین مواردی فکر کنید که برخورد بدی دیدید و رنجیده شدید. چه کار کردید تا از درد رنجیدگی عبور کنید؟ حتماً در ذهنتان به یک پاسخ برسید، بعد ادامه متن را بخوانید.
عادتها نوعی از شرطی شدن هستند. یعنی ذهن انسان شرطی میشود که هرگاه A آمد، باید B هم بعدش بیاید.
ایجاد عادت یک اصل مهم دارد و آن این است:
کاری تبدیل به عادت میشود که لذتبخش (Rewarding) باشد.
حالا فرض کنید میخواهید یک کتاب علمی در حوزهی مدیریت استراتژیک را بخوانید. برای اینکه این کار برایتان لذتبخش شود، چه کارهایی میتوانید بکنید؟
یک دفترچه (فیزیکی یا الکترونیکی) باز کنید، ۲ تا از ایدههایتان را بنویسید. سپس آنها را خط بزنید و دوتا دیدهی دیگر بنویسید؛ چون معمولاً اولین ایدههایی که به ذهن میرسند، کلیشهای هستند.
بعد از اینکه این کار را کردید، ادامهی مطلب را بخوانید.
ما اگر دوست داریم عادتی در خودمان بسازیم، باید آن کار را جوری طراحی کنیم که برایمان لذتبخش باشد. به همین شکل، اگر میخواهیم عادتی را ترک کنیم، باید لذتش را حذف کنیم (و حتی کمی تلخاش کنیم).
برای خیلی از کارها، همین که آنها را انجام بدهیم و تیکشان را بزنیم، سطح دوپامین بالا میرود و لذت ایجاد میشود. اما کارهای سخت، تبدیل به عادت نمیشوند؛ چون سخت هستند و معمولاً با افول کردن انگیزه، دیگر میل نداریم انجامشان دهیم. پس دیگر دوپامین و لذت را تجربه نمیکنیم.
نتیجه اینکه:
کاری تبدیل به عادت میشود که آسان باشد و بتوانیم به سادگی انجامش بدهیم.
حالا فرض کنید قرار است محصولات تعدادی از رقبای شرکتتان را بنچمارک کنید. برای اینکه این کار را برای خودتان ساده کنید چه روشهایی به نظرتان میرسد؟
مثل تمرین قبل، دو راهکار را در دفترچهتان بنویسید، سپس آنها را خط بزنید و دو راهکار دیگر بنویسید. بعد ادامه مطلب را مطالعه کنید.
ترک عادتهای بد، اغلب سخت است. علت سختیاش معمولاً این است که از روش اشتباهی سعی میکنیم آن عادتها را ترک کنیم. ما معمولاً بعد از اینکه وسوسهی عادت به وجود آمد، به فکر حل مشکل میافتیم و سعی میکنیم رفتار بد را انجام ندهیم تا عادتمان ترک شود. این روش سخت است و در درازمدت هم پایدار نمیماند.
روش بهتر این است:
- یا از اول جلوی محرکها را بگیریم تا وسوسه شروع نشود.
- یا لذت حاصل از انجام رفتار منفی را حذف کنیم.
اینها را که تا اینجا گفتم، یک مقدمه بدانید. حالا برگردیم به سؤال اصلی:
چه کارِ آسانی هست که میتوانیم انجام دهیم تا بعد از توهین یا طرد شدن، کمتر رنجیده شویم؟
چند لحظه مکث کنید. با خودتان فکر کنید و به یک تا سه جواب برای سؤال بالا برسید. اصلاً مهم نیست جوابتان درست یا دقیق باشد. زیاد هم سخت نگیرید. فقط یک چیزی بنویسید.
۱. بعد از هر بار برخورد بد، بلافاصله یک دقیقه زمان بگذاریم (میتوانیم از تایمر استفاده کنیم) و به احساسات منفی که در وجودمان دارد قیلیویلی میرود توجه کنیم و آنها را به شکلهای فیزیکی (مثلاً تیلههای رنگی) تجسم کنیم.
۲. بعد از هر بار برخورد بد، بلافاصله یک کار لذتبخش انجام دهیم؛ مثلاً یک موزیک گوش بدهیم یا یک غذای خوشمزه بخوریم یا عطر خوشبویی را استشمام کنیم.
۳. بعد از هر برخورد بد، بلافاصله لبخندی بزنیم و ۵ نفس عمیق بکشیم تا به مغزمان سیگنال احساس امنیت مخابره کنیم.
۴. یک کانال تلگرام خصوصی برای خودمان درست کنیم و بعد از هر برخورد بد، بلافاصله یک پیام صوتی از حسوحالمان ضبط کنیم و در آن کانال بفرستیم. بعدها میتوانیم بعضی از آن پیامها را دوباره گوش بدهیم. این کار کمک میکند خودمان و احساساتمان را بهتر بشناسیم.
۵. بعد از هر برخورد بد، بلافاصله به یکی از دوستان یا نزدیکانمان -که به ما احساس امنیت روانی میدهند- پیام بدهیم یا تماس بگیریم و گفتوگوی کوتاهی با آنها برقرار کنیم.
این فهرست را میشود با موارد دیگری همچنان ادامه داد. هر کدام از این موارد، نقاط قوت و ضعفی دارند. اما میشود از برخی از آنها استفاده کرد.
بی.جی. فاگ در کتاب عادتهای خُرد (Tiny Habits) به این مدل عادتها -که احساسات منفی و آزردگی را به احساسات مثبت تبدیل میکنند- «عادتهای مرواریدی» میگوید. ایدهی این پست را از کتاب او برداشت کردم.
شما ایدهی دیگری دارید که در پست اضافه کنم؟ برایم حتی شده در حد ۲۰ کاراکتر بنویسید.
دیدگاهتان را بنویسید